28 بهمن 91
سلام شوکولات کره ای مامان مبارکت باشه پسرم دندونای نیشت هم بالاخره سر زدن ...الهی قربون دندونات برم...همشون کوچولو و موشموشکین...فقط دیگه مثل اولا سفید سفید نیستن...به خاطر قطره آهن و ...نمیدونم کی بتونی مسواک بزنی خودت.چون من و که اصلا نمیزاری دست به دندونات بزنم... عزیزم این روزا مشغول تدارک جشن عروسی خاله آتنا هستیم...خرید و تالار و مزون و ارایشگاه...هر جا هم که میریم ماشالله به شیطونیات...واقعا حواس همه رو متوجه خودت میکنی و همه میان و لپت و میکشن و بوست میکنن...راستی گفتم لپ ...لپات و نشون میدی و میکشیشون ...دندوناتم که گفتم به هم میزنی و نشونشون میدی...خیلی دوست داشتنی تر میشی ... از بس هر وقت شیر خواستی گفتم به مامان بوس بده ...
نویسنده :
مامان و بابا
12:00